یکی از موانع کنونی رشد حملونقل ریلی، وابستگی سرمایهگذاریها به طرحهای نیمه تمام است. اغلب کارشناسان تحت شرایط سخت اقتصادی کشور که بودجهی اختصاص یافته به زیربخش ریلی بسیار محدود میگردد، پیشنهاد عدم تأمین منابع برای بعضی از طرحهای نیمه تمام کم بازده را میدهند. در مقابل آن، استدلال اشتباهی که همواره از سوی مقامات پشتیبان این گونه طرحها مطرح میگردد اینست که اینکار موجب اتلاف سرمایههای صرف شدهی قبلی میگردد. در این حالت توصیه میکنند که به هر طریق ممکن با تخصیص مقداری بودجه، طرح دارای پیشرفتی ولو اندک شود. این نوع استدلال از چند منظر قابل مناقشه است:
1. بر اساس محاسبات علمی، تقسیم منابع محدود بین تعداد زیادی از طرحها با هر درجه از اهمیت، موجب طولانیتر شدن مدت احداث همهی طرحها شده و این مطلب خود بالاترین اتلاف منابع کمیاب است. بنابراین باید به هر صورت ممکن تعداد طرحهای در دست اجرا کاهش یابد.
2. چنین استدلالی، مفهوم اولویت بندی و به قولی قاعدهی اهم فی الاهم را مخدوش ریلی میسازد. هم اکنون در اکثر نرم افزارهای معتبر جهانی از جمله “کامفار“، روش مقایسهی طرحهای مختلف و اولویت بندی آنها لحاظ گردیده است. اولویت بندی به معنی تخصیص منابع به نوبت و بر حسب میزان اهمیت و بازدهی طرحها است.
3. یک طرح مفروض (مثلاً با مشخصات محور میانه- اردبیل) اگر به اتمام برسد، چه فایدهای برای کشور دارد؟ اینکار نه تنها هزینههای جاری راهآهن را ازدیاد میبخشد، بلکه با اعزام قطار به شبکهی اصلی، بر تراکم شدید ترافیک موجود هم میافزاید.
4. برای احداث یک خط ریلی، نیاز روانی مردم برای اتصال منطقهی خود به شبکهی ریلی، با منافع ملی برای توسعهی خطوط، فرق بسیار دارد. افرادِ با نفوذ، برای ارضای نیاز روانی مردم منطقه منسوب به خود و افزایش محبوبیت و احتمالاً اخذ رأی، با گروهگرایی و اعمال نفوذ شدید، اقدام به تصویب طرح مورد نظر خود و تأمین اعتبار ریلی به هر طریق ممکن میکنند. چنین رویکرد منفی باید با روش روشنگری دربارهی داشتن دید فراختر از منفعتهای محلی و شخصی و اولویت دادن به منافع ملی بهبود یابد. باید آموزش داده شود که سرمایهگذاری در طرحهای کم بازده نه تنها به کشور، بلکه به مردم همان منطقهی مورد نظر نیز به طور غیر مستقیم آسیب وارد میآورد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!