برای آنکه بتوان به بررسی وضعیت جامع حملونقل پرداخت، به ناچار میبایست مقدمتاً نسبت به معرفی اجمالی امر لجستیک اقدام نمود. مبحث لجستیک بسیار فراتر از حملونقل است. بنابراین برای آشنایی عدهی اندکی که این گونه مباحث آن را دنبال نمی نمایند و به خوبی بر نوع ارتباط لجستیک با حملونقل (به ویژه ریلی) واقف نیستند، فقط به ذکر تعاریف آن اکتفا میشود.
در یک تعریف کلی، زنجیرهی تأمین شامل سازمانها، نیرویانسانی، فعالیتها، اطلاعات و منابع درگیر تأمین محصولات و خدمات به مشتریان است. زنجیرهی تأمین با زنجیرهی ارزش ارتباط نزدیکی دارد. مدیریت زنجیرهی تأمین و مهندسی زنجیرهی تأمین، در زمینهی امور برنامهریزی از طریق اعمال کنترل مؤثر پیش یا پس از کمبود کالا، خدمات و اطلاعات بین مبدأ و مقصد ذیربط مرتبط است. با این تعریف زنجیرهی تأمین بخش بزرگی از تجارت جهانی را در بر میگیرد.
کشورهای جهان سوم معمولاً در ابتدای زنجیرهی تأمین (صادرات کالاهای خام معدنی؛ محصولات کشاورزی و نیروی کارگری) و در انتهای زنجیرهی مزبور (نیروی کارگری در مونتاژ، بسته بندی و انبارداری، خرید کالاهای نهایی و عمدتاً مصرفی) مشارکت دارند. ارزش این دو بخش ابتدایی و انتهایی زنجیرهی تأمین، همواره توسط کشورهای ثروتمند ناچیز نگهداشته میشود و لذا سهم درآمدی بسیار کمی از زنجیرهی تأمین نصیب آنها میشود. برخی از کشورها نظیر کشورهای شرق آسیا، چین، دوبی و ترکیه به درایت توانستهاند این محدوده را بشکنند و سهم خود از زنجیرهی ارزش را افزایش دهند.
در تصویر زیر روابط مختلف زنجیرهی تأمین، سیستم لجستیک، حملونقل و ارزش افزوده در یک جدول کارکردی افقی و عمودی نشان داده شده است. برگردان ردیفهای این تصویر به شرح زیر است.
- مراحل متفاوت شامل مواد خام، ساخت صنعتی و مونتاژ، توزیع ، بازار.
- محلهای ذیربط شامل منطقهی دارای منابع اولیه، خوشهی صنعتی، دروازهی ورودی به کشور دیگر، ناحیهی کلان شهر.
- کانالهای توزیع در کشورِ دارای مواد خام، در سطح بین الملل و در کشور بازار هدف.
- شیوههای حمل شامل راهآهن، دریایی (تا کشور سازندهی محصول)، دریایی (تا کشور بازار مقصد)، جادهای بین شهری، جادهای درون شهری.
- واحد حمل شامل حمل فلهای، واحد حمل، بار کامل کامیون و خرده بار .
- انواع هزینه شامل هزینههای تأمین و تدارک، هزینههای تولید صنعتی، هزینههای توزیع، هزینههای خرده فروشی.
- ارزش افزوده شامل استخراج، تجمیع، انباشت، ساخت، مونتاژ، ایجاد تغییر بر حسب نظر مشتری، تحویل، فروش و خدمات پس از آن.
اما تصویر فوق به لحاظ عمودی بدین معنی است که ابتدا مواد خام در مناطقی از جهان استخراج، انباشت و انبار میشود و سپس به صورت فلهای با قطار باری به سمت دریا حمل میگردد. در این مرحله هزینهی تأمین و تدارک بالا و ارزش افزودهی مربوطه اندک است. پس از حمل به وسیلهی کشتی به منطقهی صنعتی، در آنجا مراحل فراوری، ساخت یا مونتاژ انجام میشود. در این مرحله هزینه بالا ولی ارزش افزوده نسبتاً متوسط است. در ادامه کالاهای آماده شده به وسیلهی کشتی به سمت کشورهای مختلف توزیع میشود. در هر کشور، حملونقل جادهای محصولات را به سمت مراکز و انبارهای عمده فروشی جابجا و سپس به سوی بازار خرده فروشی حمل میکند. مراحل آخر دارای هزینههای متوسط ولی ارزش افزودهی بسیار بالایی است. البته این فرایندها به صورت نمونه است و در همه جا دقیقاً بدین صورت تحقق نمی یابد.
در تصویر زیر روابط افقی و عمودی زنجیرهی ارزش به صورت زیر نشان داده شده است:
- وضعیت مکانی در سطح بین المللی (به سبب اختلاف هزینهی نهادهها و قابلیتهای بازار).
- کالاها در سطح تولید ( به سبب اختلاف در تواناییهای ساخت صنعتی).
- ارتباطات و جریانها شبکهای (به واسطهی اختلاف در بازدهی توزیع)
ردیف آخر حاکی از آن است که “ارزش” سه زنجیرهی مزبور (مکان بینالمللی، کالاهای منطقهای و ارتباطات جهانی) که به سمت بازار نهایی سوق داده میشود، به تدریج ازدیاد مییابد.
لجستیک
لجستیک یک صنعت جهانی 3.4 تریلیون دلاریست. بر اساس یک تعریف جامع، لجستیک به معنی مدیریت چیزهایی است که بین نقطهی مبدأ (تأمین کننده) و نقطهی مقصد (مصرف کننده) جریان دارد و به واسطهی آن، درخواستهای مشتریان یا شرکتها تأمین میشود. لجستیک شامل کالا و مواد، تجهیزات، نهادهها، غذا و سایر مواد مصرفی است. لجستیکِ موارد فیزیکی، معمولاً با موضوعات ادارهی مواد و محصولات، بسته بندی، انبارداری، حملونقل، تخلیه و بارگیری، فراوری بارها و حفاظت در گیر است. ضمن اینکه تجمیع جریان اطلاعات، راهبری امور گردآوری، پردازش، تحلیل و بهره گیری از آنها نیز از جمله وظایف تیم لجستیکی است. بدین ترتیب امر لجستیک، بخش بزرگی از زنجیرهی تأمین را در بر میگیرد.
در نمودار زیر (که به نمودار خندان معروف است) میزان ارزش افزودهی سه مرحلهی طراحی مفهومی (شامل تحقیق و توسعه، طراحی و برندینگ، تأمین و تدارکات)، ساخت (تولید صنعتی) و لجستیک (توزیع، بازاریابی و فروش و خدمات پس از آن) نشان داده است. به دلیل هزینههای سنگین متقبل شده در هر مرحله (به ویژه در دورهی ساخت) و همچنین رقابتهای بسیار نزدیک بین المللی در مراحل اول و سوم، ارزش افزودهی بخش طراحی مفهومی (بخش نامحسوس) به تدریج در فرایندهای طراحی و برندینگ و تأمین و تدارکات تنزل میکند تا اینکه در مرحلهی ساخت (بخش محسوس) به کمترین مقدار میرسد. ولی در فرایند لجستیک (بخش نامحسوس) ارزش افزوده به تدریج ازدیاد مییابد تا در مرحله فروش و ارائهی خدمات به بازار، به اوج خود باز میگردد.
در تصویر زیر، چارچوب لازم برای پارک لجستیکی مرتبط با حمل چند وجهیِ کارآمد، نشان داده شده است. این چارچوب در قالب یک چرخهی بهم پیوسته از عوامل مؤثر مختلف (که شامل حملونقل انبوه باری و حمل چندوجهی با بارنامه سراسری نیز میشود)، طراحی شده است.
** نمودارهای ذکر شده در متن فوق در زیر این مطلب جهت مطالعه قرار داده شده ند **
در برنامههای پنجسالهی توسعه، اولاً تقاضای بار (به ویژه معدنی) و مسافر (گردشگری) داخلی، مسائل لجستیکی، دالانهای ترانزیت و ترانزیتی بینالمللی به دقت مورد توجه قرار نمی گیرند. ثانیاً برخی از اهداف مصوب نیز فاقد شاخصهای کمی و زمانبندی اجرایی بوده و لذا قابلاندازه گیری مقادیر پیشرفت در طول زمان نیستند. میزان پیشرفت مواردی هم که دارای شاخصهای کمی میباشند، عموماً فاقد زمانبندی دقیق اجرایی هستند یا اینکه در نهایت از طرف دستگاههای ناظر پیگیری نمی شوند. بدین ترتیب مدیران راهآهن تقریباً به برنامههای مصوب وقعی ننهاده و در صورت طرح هرگونه پرسش، مشکل را به کمبود بودجه تخصیص یافته مرتبط میکنند.
شاید دلیل اصلی کم عنایتی مدیران ارشد راهآهن به آیندهی این زیربخش، تمرکز بیش از حد به امور ترابری و جاری است که آنان را از فکرکردن بر روی اهداف بلند مدت و مسائل راهبردی دور میکند. چنانچه مدیران راهآهن کل ترابری ریلی را به بخشخصوصی واگذار کنند و ساختار راهآهن تحول یابد، آنگاه میتوان بخش توسعهی خطوط ریلی را از شرکت ساخت و توسعهی زیربناهای کشور منفک کرده و به آن منتقل نمود. در این صورت سطح کارآیی راهآهن جهش خوبی را شاهد خواهد بود.با توجه به شرایط موجود کشود، راهآهن برای توسعهی ظرفیتهای شبکهی خود، “باید” به جای تکیه بر منابع عمومی، به رویکرد جذب منابع بخشخصوصی معطوف شود. تقریباً طی سه برنامهی پنجسالهی اخیر، عمده سرمایهگذاریهای انجام شده از سوی بخش خصوصی، در زمینهی خرید ناوگان ریلی بوده است. با وجود ارائهی پیشنهادهای متعدد بابت انجام سرمایهگذاریهای هنگفت در زمینههای مختلف، هنوز راهآهن نتوانسته نسبت به جذب سرمایههای قابل توجه از طریق O.T یا سایر روشهای مشابه اقدام مؤثری انجام دهد.
سرمایهگذاریهای انجام شده از محل منابع عمومی به سبب تعدد زیاد آنها (320 طرح احداث خطوط جدید که یک سوم آنها حتی دارای پیشرفتی کمتر از 20 درصد هستند)، به نازل شدن میزان تخصیص اعتبار سالانه بابت هر طرح و لذا طولانی شدن مدت اجرای همهی آنها منجر میگردد. مضافاً اینکه، انتخابهای نابجای طرحها به سبب اعمال فشارهای برونسازمانی، موجب میشود که عمدهی آنها پس از افتتاح، از بازدهی و اثربخشی اندکی برخوردار باشند. برخی از آنها طی دهههای متمادی پس از راهاندازی، درآمدهای بسیارکمتری نسبت به هزینههای استهلاک، نگهداری و بهرهبرداریدارند و بر افزایش تعرفههای حمل ریلی آثار منفی باقی میگذارند. در اینجا به چند روش متفاوت برای به تصویب رساندن تعداد زیاد طرحهای بی (یا کم) فایده اشاره میشود:
یکی از شگردهای مسئولین استانی در گنجاندن یک پروژهی ریلی کم فایده با ابعاد محلی به عنوان یک طرح ملی اینست که ابتدا با اعمال فشار، پروژهی محلی مزبور را صرفاً برای انجام مطالعات به وزارت راه و شهر سازی و سازمان برنامه و بودجه میقبولانند و در پیوستهای مطالعاتی بودجه قرار میدهند. ولی در حالی که هنوز مرحلهی دوم مطالعات (برای تهیه نقشهها و محاسبات، تعیین مسیر دقیق، حجم عملیات شامل ساختمانی، خاکی و سازهها و هم چنین برآورد میزان سرمایهگذاری لازم) شروع نشده، مسئولین مزبور با تخصیص اعتبارات استانی، پروژه را شروع میکنند. پس از تکمیل مطالعات و معلوم شدن عدم توجیه اقتصادی کافی اکثر آنها، با کمک گروهی از مسئولین اهل آن منطقه اما مقیم مرکز، و همچنین نمایندگان مجلس و غیره، سازمان برنامه و بودجه را مجبور میکنند که پس از چندی، پروژهی هزینه شده را تصویب نموده و برای آن ردیف بودجه مشخص کند. اینکار مجوز رسمی را در اختیار آنان قرار میدهد تا همه ساله از طریق رسانههای مختلف برای اخذ تخصیص بیشتر بودجه فشار وارد آورند. هیچ سازوکاری برای جلوگیری از این گونه مداخلات مخرب در امر عمران ملی شناخته و اعمال نگردیده است.
روش دیگر چسباندن یک طرح جدید کم بازده به طرح مصوب موجود است. با این کار بدون اینکه مراحل سخت توجیه فنی- اقتصادی یک طرح جدید تهیه شود و کارشناسان و مسئولین متعددی راضی به تأیید آن طرح کم بازده شوند، فقط با تغییر نام طرح مصوب موجود، از بودجهی تخصیصی سالانهی آن استفاده میکنند. اینکار به سادگی در سازمان برنامه و بودجه یا کمیسیونهای عمران و بودجه مجلس قابل انجام است. به عنوان مثال یک طرح مناسب مصوب به نام گلگهر- شیراز وجود داشته است. به مرور زمان چندین طرح مجزا و بزرگ و بسیار کم بازده اقتصادی به نام آن افزوده شده است. هم اکنون نام فعلی آن “احداث راهآهن گلگهر – نيريز-استهبان – فسا – شيراز و آنتني داراب و جهرم، داراب-زادمحمود و لار – زادمحمود” است. طرح اصلی به دلیل کنده شدن بخش مهمی از بودجهی سالانهی آن، پیشرفت فیزیکی چندانی ندارد.
سادهکردنفرایند مطالعات فنی- اقتصادی طرحها در شرکت ساخت و توسعهی زیربناهای کشور در یک دههی قبل، راه را برای به تصویب رساندن طرحهای کم فایده هموار کرده است. بهبود این فرایند علمی میبایست در دستور کار وزارتخانهی متبوع قرار گیرد.
از طرف دیگر سازمان برنامه و بودجه باید برای تصویب هر طرح فقط “منافع مالی” (سود و زیان در دوران بهرهبرداریناشی از سرمایهگذاری) را برای تصویب آن مورد بررسی قرار دهد. به دیگر سخن، نمیبایستی به هنگام تصویب طرح، “منافع اقتصادی” (شامل هزینههای ملی در زمینههای کم کردن میزان مصرف سوخت و قطعات، تصادفات و آلودگیها ) را ملاک توجیه شدن آن محسوب کند. در این صورت راه برای ورود طرحهای کم (یا بی) فایده به فهرست طرحهای مصوب نسبتاً بسته میشود. البته سازمان برنامه و بودجه میتواند “منافع اقتصادی” راهآهن را کلاً محاسبه و به هنگام تأمین بودجه به کل طرحهای زیربخش ریلی اختصاص دهد.
روش جدیدی که طی یک دههی اخیر باب گردیده است، درج مستقیم یک طرح کاملاً جدید و عموماً غیر قابل توجیه که حتی مطالعات فنی- اقتصادی آنها انجام نشده، در قانون بودجهی سالانه است. اینکار با اعمال نفوذ مجموعهای از نمایندگان مجلس صورت میپذیرد. تقریباً یک دوجین طرح بدین طریق در فهرست طرحهای دارای ردیف بودجه منظور گردیدهاند که طرحهای همدان- سنندج یا رودهن- لاریجان- آمل از آن جملهاند. مثلاً مقاومت کارشناسان وزارت راه و شهرسازی و سازمان برنامه و بودجه برای جلوگیری از ورود طرح آنتنی بسیار پرهزینهی رودهن- لاریجان- آمل به طول 136 کیلومتر در منطقهی کوهستانی با 78 کیلومتر تونل و 5 کیلومتر پل و نیاز به سرمایهگذاری دست کم 78 هزار میلیارد ریال کاملاً بی نتیجه بوده است.
گاهی اعمال نفوذ فقط یک فرد قدرتمند نیز برای تصویب رساندن طرحهای کاملاً بی فایده کفایت میکند. طرحهای هفت تپه – شوشتر و یزد- اقلید فقط بر مبنای اصرار صرفاً یک نفر به تصویب رسیده و بودجه گرفتهاند. هفت تپه- شوشتر پس از ساخته شدن فعلاً بلااستفاده باقی مانده و مستهلک میشود. مسیر یزد- اقلید که در موقع تصویب آن، هیچ فایده اقتصادی به جز کوتاهترکردن راه زوار مردم شیراز برایش متصور نبود، هم اکنون مراحل پایانی ساخت را طی میکند. خوشبختانه اخیراً در نزدیکی این مسیر معادنی کشف و احتمالاً فعال شوند.
یکی ار دستاویزهای اصلی در تصویب طرحها، مقاوله نامهها، معاهدات، تفاهم نامهها و مصوبات مجامع بینالمللی در احداث دالانهای ترانزیتی ریلی بین الدول است. طرفداران احداث یک طرح با این استدلال که ایران در راستای انجام تعهدات خود باید فلان مسیر را احداث کند، سعی میکنند که به اهدف خود نائل شوند. در حالیکه این گونه مصوبات و معاهدات، توصیههایی بیش نیستند و جنبهی اجبار ندارد. کما اینکه راهآهن کرمان- زاهدان بر همین مبنا و با فرض بارهای بسیار زیاد کشورهای عضو آسه آن و هند به سمت پاکستان، ایران، ترکیه و اروپا احداث شده است. ولی در واقع نه تنها هیچ باری وجود نداشته، بلکه کشورهای طرف مقابل یعنی هند در بارهی احداث خط مربوطه و پاکستان در بازسازی محور تفتان- کویته همواره طفره رفتهاند.
در مطالعات مرحله اول و دوم برای توجیهکردنطرح، در برابر نشان دادن تقاضای “آرمانی”، از اعلام بسیاری از نیازهای اساسی طرح برای سرمایهگذاری صرفنظر میشود. اما در مواقعی که قرارداد با طرف خارجی بسته میشود، طرح به صورت یک مجموعه (گلوبال) دیده میشود و در نتیجه حجم سرمایهگذاریهای واقعی نشان داده میشود.
اما این مطلب (نمایان گشتن نبود توجیه اقتصادی آن طرح) نه تنها موجب متوقف شدن فرایند تصویب نمی شود، بلکه با استناد به تفاهم نامهی مزبور با طرف خارجی (که با وام یا فاینانس همراه است)، فرایندهای تصویب طرح یکی پس از دیگری به سادگی طی میشود.
در یک کلام، برای تعیین نیازهای واقعی این زیربخش واپس نگهداشته شده، صدای کارشناسان اصلی راهآهن در پس صدای کارنشناسان و قدرتمندان شنیده نمی شود و بخشی ازمنابع عمومی اثر بخشی و بازدهی کافی در بر ندارد. بهترین روش برای حل این معضل بزرگ راهآهن که تقریباً طی دو دههی اخیر عارض گردیده به شرح زیر پیشنهاد میشود:
- اولویت بندی طرحها بر حسب هزینه- فایده آنها در برنامهی پنجسالهی بعدی (فارغ از محل منابعی که دریافت میکنند).
- در اولویت بندی طرحها، علاوه بر معیار هزینه- فایده، باید تمامی آنها با یکدیگر مقایسه شده و بهترینها برگزیده شوند.
- تجمیع منابع (عمومی و تسهیلات).
- اختصاص بودجه به فهرست طرحها با فرض اتمام موارد اولویت دار حداکثرطی 5 سال.
- با اتمام هر طرح، طرح بعدی وارد فهرست قابل تخصیص میشود.
در این راستا دو شرط باید در نظر گرفته شود:
- طرحهای نیمه تمامی که به لحاظ اجرایی حداکثر یکسال دیگر به مرحلهی افتتاح میرسند، در فهرست اولویتها قرار داده شوند.
- پرداخت مطالبات طرحهای کنار گذاشته شده در اولویت قرار گیرد.
- بابت رفع کمبودهای بسیار لازم اجرایی تمامی طرحهای راهاندازی شدهی قبلی نیز به تدریج اعتبار تخصیص داده شود.
در هر حال، در این نوشتار، پیشنهادهای سرمایهگذاری که متعاقباً ارائه میگردد، با فرض ایجاد تغییرات اساسی در رویکردهای راهبردی یاد شدهی بالا میباشد.