نوشتهها
جایی که عدم اطمینان(uncertainty) از پیامدها وجود دارد (یعنی قابلیت انحراف از نتایج مورد انتظار)، موضوع پیشنمایی (forecasting) بر امر پیشبینی ( prediction) استوار است. هر چه چارچوب زمانی به آیندهای دورتر به درازا بکشد، به طور منطقی توان پیشبینی (پیامدهایی نظیر مقدار ترافیک) نزولی شده و به همان نسبت بر میزان عدم اطمینان افزوده میشود (نمودار زیر). کارکرد مزبور تحت سه بُعد به شرح زیر است:
- پیشنمایی: بر اساس این روش، معمولاً روند گذشته تداوم یافته و به آینده بسط داده میشود. در این حالت، متغیرها و پیامدهای قبلی همچون روشهای سری زمانی، به صورت ثابت و قابل دوام برای آینده فرض میشود. ولی در این روش هرچه دورهی زمانی مورد مطالعه طولانیتر باشد، قابلیت اطمینان کمتری حاصل میشود. هنگامی که میزان عدم اطمینان از قابلیت پیشبینی فراتر رود، دیگر پیشنمایی روش مناسبی نخواهد بود. اگرچه قابلیت پیشنمایی راه آهن به نوع متغیرهای وابسته متکی است، ولی معمولاً در محدودهی 5 ساله قابل قبول است.
- ساخت سناریو: در این روش، پیشبینی پیامدهای آینده توسط یک مجموعه از متغیرها صورت میپذیرد و با هر گونه تغییری در آنها، یک سناریو حاصل میشود. راهبرد عمومی برای نشان دادن آینده، با 3 سناریوی متداول: نرخ رشد کم (بد بینانه)، متوسط (واقع بینانه) و زیاد (خوشبینانه) انجام میشود. ساخت سناریو باعث حذف عدم اطمینان نمیگردد، با این وجود، توسط ارائهی مجموعهای از امکانهای قابل وقوع، سطح قابلیت پیشبینی را بهبود میبخشد. دورهی قابل قبول برای ساخت سناریو، معمولاً 10 تا 15 سال است.
- گمانه زنی (speculation): فراتر از نقطهای در آینده، میزان سطح عدم اطمینان به اندازهای میشود که به حوزهی گمانه زنی وارد میگردد. در چنین شرایطی، روشهای رقومی، بخش بزرگی از ربطپذیری خود را از دست میدهند. بنابراین باید وضعیت آیندهی دورتر را بر حسب گمانه زنی در نظر گرفت.
- مقیاس (scale): مقیاس اثر بسیار مهمی بر توان پیشبینی در روش پیشنمایی دارد (مثلاٌ توان پیشبینی میزان ترافیک یک پایانه به نسبت سطح منطقهی ذیربط، معمولاً زیاد است). از طرف دیگر، بعضی پیامدها به دلیل سطح ثبات و قابلیت پیشبینی در گذشته (مانند ارقام روندهای جمعیتی)، بسیار راحتتر پیشنمایی میشوند. معمولاً چالش بزرگ دربارهی پروژههای زیربنایی عظیمی چون بندر، فرودگاه یا پایانهی بزرگ ریلی، به وضوح مطرح میشود. زیرا فاصلهی زمانی از موقع تصمیمگیری برای ساخت پروژه تا زمان شروع بهرهبرداری از آن، شاید تا 5 سال طول بکشد. با فرارسیدن چنین زمانی، سطح انتظارات از حجم ترافیک درخواستی بر اساس پیشنمایی قبلی، به کلی تغییر میکند.
سه نوع پیشنمایی وجود دارد: اول اینکه بر اساس کارشناسی محض دقیقاً مطابق با داده ها باشد. دوم بر اساس پیش فرضها انجام شود. گاهی پیش فرضها بر مبنای سلایق مدیران تعیین میشوند و نه واقعیتهای ملموس. سوم ارقام به طور گزینشی پردازش شوند تا صرفاً یک سیاست حاکم یا پروژهای خاص به تصویب برسد. در هر حال طراح مدل از اینکه آینده را پیشنمایی کرده، راضی است. در حالیکه باید اعتبار دادهها و روششناختی آن، حتماً در همان ابتدای امر زیر سئوال برود. زیرا پس از اجرای پروژه، تمامی فرضیات و ارقام دستخوش تغییر میشوند.
در نمودار زیر عیوب روش پیشنمایی نشان داده شده است. در مرحلهی اولِ پیشبینی، میزان تخمین پایینتر، و در مراحل آخر میزان تخمین بالاتر از واقعیت، مطرح میشود. همین دو عیب در تخمین زدن، موجب فاصله گیری برنامهریزی ابتدایی از واقعیت میگردد.
بیشترین موضوع برنامهریزی، بررسی تقاضای آینده توسط محاسبات پیشنمایی است تا بر اساس “مدل پیشبینی و تطابق“ پروژهی افزایش ظرفیت، طراحی شود:
˂ اهداف: در برنامهریزی، علاوه بر هدف بهبود سطح دسترسی و تطابق ظرفیت با تقاضا، اهدافی چون ارتقاء سطح ایمنی و سلامت، کاهش آلودگی، بهبود میزان درآمد، ارتقاء فرصتهای اقتصادی منطقه، بهبود شرایط زیست جامعه نیز مطرح میشود. البته تنوع اهداف مشکل ساز است و لذا فقط امر به ظاهر سادهی اولویتبندی اولیهی این گونه اهداف مختلف، خود نیاز به بررسی جداگانه در یک مدل دارد.
˂ گزینه ها: داشتن چندین هدف متفاوت، به معنی وجود گزینههای مختلف است. هر هدف ممکن است دلخواه باشد، اما باید تعداد خاصی از آنها انتخاب شود. برگزیدن گزینهی برتر از میان سناریوهای مختلف خود یک تصمیم گیری مهم است.
˂ یافتن فعالین، نهادها و ذینفعان: یافتن کسانی که تحت تأثیر مشکلات و راه حل احتمالی حملونقل قرار میگیرند، از آن جهت اهمیت دارد، که بتوان آنها را درگیر مسئله نمود. البته در سطحی وسیعتر، گاهی حضور کارشناسان و شهروندان هم مطرح میشود.
˂ پیشبینی پیامدها، شناسایی منافع و ارزیابی هزینه ها: تعیین موارد مزبور برای هر گزینه اهمیت زیادی دارد. جمعیت، سطح تقاضا، سطح قیمتها و ذینفعان از جمله متغیرهای کلیدی هستند.
˂ انتخاب راههای انجام کار: ارزیابی سناریوها حتماً باید بر اساس هزینه- فایده صورت پذیرد و به اطلاع عموم کارشناسان و مقامات برسد.
شرکت احیاء ریل ایرانیان با همکاری و دانش نیروهای توانمند خود در شهریور ماه سال جاری توانست با افزایش ٪۵۹ تناژ بارگیری و همچنین رشد ٪۴۷ تن کیلومتر طی شده در شهریور ماه نسبت به مرداد ماه گامی بلند در پیشبرد اهداف شرکت بردارد.
به منظور یکنواخت و آسان سازی حمل و توزیع، سیستم لجستیک و حمل ریلی کالاها به گروههای همگن تقسیم بندی میشوند. به منظور استاندارد کردن و حفاظت از کالاها، آنها را حسب نوع مربوطه در بستهبندیهای مختلف از جعبه تا پالت و کانتینر قرار میدهند. لجستیک به اموری چون پُست، گمرک، سیستمهای بانکی، بیمه، مجوزهای بوروکراتیک نیز مرتبط است.
این شاخصها، شش حوزه را دربر میگیرند:
- بازدهی فرایند ترخیص (به لحاظ سرعت، سادگی، و قابلیتهای تشریفات) به وسیلهی واحدهای کنترل مرزی از جمله گمرکات.
- کیفیت زیرساخت تجارت و شیوههای مختف حملونقل مربوطه و فناوری اطلاعات.
- سهولت ترتیب دادن ارسال با قیمتهای رقابتی.
- شایستگی و کیفیت خدمات لجستیکی (متصدیان حملونقل و کارگزاران گمرک).
- تواناییهای ردگیری و رهگیری محمولات و صدور بارنامهی سراسری الکترونیکی.
- به موقع انجام شدن ارسال و رسیدن به مقصد در محدودهی زمانبندی (یا زمان تحویل) مورد انتظار.
در نقشه زیر وضعیت شاخص LPI کشورهای جهان در سال 2016 نشان داده شده است. در هر حمل ریلی هر چه رنگ کشور تیره تر باشد وضعیت شاخص لجستیکی آن کشور بهتر است. در آن سال، شاخص لجستیکی ایران در زمرهی کشورهای دارای 2.5 الی 3 بوده است. ولی کشورهای حاشیهی جنوبی خلیج فارس دارای شاخص لجستیکی بین 3 الی 3.5 بودهاند. کشورهای پیشرفته (به لحاظ لجستیکی) دارای شاخص بیش از 3.5 میباشند.
طبق مطالعات بانک جهانی که همه ساله منتشر میشود، سرآمد کشورها از لحاظ شاخص LPI در سال 2018 ، به ترتیب آلمان، سوئد، بلژیک، اتریش و ژاپن بودهاند. طبق ارزیابیهای به عمل آمده، این شاخص برای کشورهای ثروتمند، به طور میانگین 48 درصد بیشتر از کشورهای با درآمد کم است. برای داشتن لجستیک درست، میبایست حوزههای کلان همچون امور زیرساختها، مهارتها، گمرکات، مقررات، سیاستها و حتی کل حکومتداری با تناسب همگونی بهبود یابند.
توسعهی لجستیک تجاری، یکی از راههای کسب درآمد ارزی است و حمل ریلی به همین منظور کشورهای زیادی از طریق سرمایهگذاریهای کلان در این زمینه، به منابع عظیم ارزی دست مییابند. ردهی ایران در لجستیک جهانی با 56 درصد بهبود، 64 است. طبق گزارش سازمان ملل متحد، از 20 کشور منطقهی آسیای مرکزی و بخشی از خاور میانه، از 8 کشور ردهی اول به جز ترکیه، 7 کشور حوزهی خلیج فارس رتبههای اول تا هشتم را به خود اختصاص داده اند و فقط کشور عراق در رتبهی 19 قرار دارد. (راه آهن)
انواع لجستیک بر حسب اندازه و وسعت
در جهان امروزین، مفهوم لجستیک و روابط بین عوامل ذیربط به تدریج توسعه یافته است. هم اکنون انواع فضاهای لجستیکی در وسعت و اندازههای پارک، بندر خشک، دهکده، مرکز، هاب و شهر وجود دارند که هر کدام خصوصیات ویژهی خود را دارند. این فضاهای لجستیکی نه تنها به عنوان حلقههای اتصال شیوههای مختلف حملونقل، بلکه در نقش رابط بین تولید، خدمات، حملونقل، نظام توزیع، ارتباطات نرمافزاری و غیره عمل میکنند.
در تصویر زیر، انواع پایانهی بندری (کانتینری دریایی، هاب واسطهای و پایانهی دوبهای)، پایانههای ریلی ( اسکلهای و نزدیک اسکلهای، پایانهی میانوجهی، مرکز بارگیری و پایانهی اقماری) و مراکز توزیع (جابجایی کالا یا کانتینر از دریایی به زمینی، از بندرگاه به بندر خشک و از بارانداز به انبار) نشان داده شده است.
مبحث دیگر موضوع خوشههای لجستیکی یا تجمیع فعالیتهای لجستیکی در یک محدودهی جغرافیایی است که معمولاً در قالب یک شهرک تمام عیار ایجاد میشود. هر خوشهای شامل سه گروه اصلی کسبوکار میباشد. گروه اول شرکتهای حملونقلی، فورواردری، خدمات لجستیک طرف سوم (3PL) است.
گروه دوم از شرکتهایی تشکیل شده که فعالیتها آنها نیازمند عملیات لجستیکی نظیر توزیع و انبارداری و همچنین تولیدکنندگان مونتاژی سبک میباشد.
گروه سوم شامل شرکتهایی است که خدمات مکمل به شرکتهای لجستیکی ارائه میدهند (مانند نگهداری و تعمیرات، فناوری اطلاعات، خدمات حقوقی و غیره).
دسترسی به چند شیوهی مختلف حملونقل، انبارها و بار اندازها، کارگاهها و سولههای فعالیت، خدمات گمرکی، بانکی و اداری مختلف، خدمات رفاهی از ملزومات اولیهی چنین خوشه هایی است. نزدیکی مجموعهای از کسب و کارهای مرتبط در کنار یکدیگر، ضمن کاهش زمان انجام خدمات، هزینههای جانبی را هم به طرز چشمگیری تنزل میدهد. هر خوشهی لجستیکی ممکن است از چندین مرکز لجستیک تشکیل شود. بدین معنی که رابطهی بین چنین خوشههایی به گونهای تنظیم میشود که برای ایجاد امکان کنترلهای گمرگی، به اجبار دارای حصارکشیهای مطمئن با دو درب ورود و خروج مستقل تحت نظر گمرک میباشند.
در ایران نیز تعدادی از این سیستمهای لجستیکی در اندازههای سرزمینی متفاوت وجود دارند. ولی به دلیل اینکه هنوز مجموعه کارکردهای به هم مرتبط شامل شیوههای مختلف حملونقلی بهم پیوسته، خدمات گوناگون دارای ارزش افزوده، نظامهای پیشرفتهی نرمافزاری و MIS، به طور پیشرفته شکل نگرفته است، کشور ایران در ابتدای این راه قرار دارد. موضوع اصلی اینست که نه تنها شیوههای مختلف حملونقل و سایر خدمات به لحاظ سرعت، کیفیت و بهای تمام شدهی خدمات از رتبهی چندان رضایت بخشی برخوردار نیستند، بلکه حلقههای اتصال مجموعههای تشکیل دهندهی لجستیکی نیز فاقد قوت قابل قبول میباشند.
سیستمهای لجستیک در طول زمان تحولات بسیاری را در راستای تجمیع خدمات پذیرفتهاند. تاکنون نظامهای لجستیکی، تحولات مراحل طرف اول (1PL) تا طرف چهارم (4PL) را طی کردهاند و مرتباً حوزه های بزرگتری از مدیریت زنجیرهی تأمین را فرا میگیرند(نمودار زیر) و به تدریج به سوی دوران طرف پنجم (5PL) گام بر میدارند.
در لجستیک طرف اول ( 1PL) تمامی جنبههای فرایندهای تولید و توزیع از مبدأ تا نقطهی نهایی، تحت نظر و ادارهی فرستنده یا صاحب کالا یا گیرنده انجام میپذیرد. در این حالت رابطهی تأمین کننده با خریدار یا مصرف کننده، مستقیماً برقرار میشود و جابجایی کالا از نقطهی تأمین تا نقطهی مصرف بدون واسطه و از طریق حملونقل و پرسنل خودی انجام میپذیرد. در این سیستم، بخشی از تمرکز حواس مدیریت شرکت به امر خدمات حملونقل و پرسنل مربوطه پرت میشود و ممکن است که از کار اصلی خود باز ماند. چنین سیستمی در اندازههای کوچک مفید و قابل اجراست.
در لجستیک طرف دوم ( 2PL) ، یک یا چند شیوهی حملونقل سرمایهپایه، به عنوان واسطه و پیمانکار عمل میکند و کالاها را به مقادیر انبوه، عمده یا خرد و همچنین در سطوح بین المللی، ملی یا محلی، از نقطهی تأمین به نقطهی مصرف حمل میکنند. اگر این فرایند حملونقل رقابتی باشد و پرداخت ها بر اساس عملکرد صورت پذیرد، آنگاه بر هزینه ها چندان افزوده نمی شود. در عین حال مدیریت بر روی کارهای اصلیتر خود متمرکز شده و موفق تر عمل مینماید. طبعاً در این سیستم، بخشی از ریسکها به شرکت لجستیکی (عمدتاً حملونقلی) منتقل میشود.
لجستیک طرف سوم (3PL) علاوه بر امر حملونقل، یک بخش بزرگتر از زنجیرهی تأمین را هم تحت پوشش قرار میدهد. در این نوع لجستیک، تنوع کالاها بسیار زیادتر شده و خدمات گوناگونی نیز ارائه میگردد. در این فرایند، بارفرابرها (فورواردرهای) باری، کارگزاران گمرکی و ترخیص، انواع پِیکهای تجاری، شیوههای مختلف حملونقل و انبارداری، خدمات دهندگان بسته بندی مشارکت دارند. در واقع فرستندگان یا گیرندگان کالا، بخش مهمی از خدمات مختلف لجستیکی را برونسپاری میکنند. بدین ترتیب شرکت لجستیکی طرف سوم، ضمن به خدمت گرفتن تعدادی از لجستیکهای طرف دوم، شخصاً مسئولیت انجام تمامی خدمات در حوزهی تخصصی خود را هم تقبل میکند. با این وجود، طرف سوم صرفاٌ بخش خاصی از مدیریت زنجیرهی تأمین (بنابر تخصص شرکت ارائه دهنده و بنابر نیاز شرکت متقاضی) شامل انبارداری داخلی و برون مرزی، خدمات پایانهای، خدمات اداری، تشریفات گمرکی و غیره را از ابتدای مرحلهی خرید یا فروش تا انتهای مرحله ورود به محوطهی متعلق به خریدار، عرضه میکند. ضمن اینکه در زمرهی این خدمات، محصولات نرم افزاری فناوری اطلاعات و خدمات تجزیه و تحلیل نیز ملحوظ است. علاوه بر خدمات مزبور، امور مدیریت برای رفع موانع متنوع بر سر راه خدماترسانی لجستیکی هم انجام میپذیرد. این نوع لجستیک، پاسخگوی بخش بزرگی از نیازهای متنوع کارفرمایان، با کمترین نیاز به انبارداری و تعمیرات، کاملاً زمانبندی شده، به صرفهی اقتصادی، قابل اعتماد، راحت و همراه با آسودگی خاطر میباشد. به دلیل تخصص بالای لجستیک طرف سوم، بهای خدمات اغلب از لجستیک طرف دوم کمتر میشود.
لجستیک طرف چهارم ( 4PL) مفهوم جدیدی است که اخیراً به بازارها راه پیدا کرده و به معنی تجمیع کنندهی امور لجستیکی است که کل “یک نوع” زنجیرهی تأمین را طراحی میکند، میسازد و تأمین مینماید. این نوع لجستیک بنا بر نیاز متقاضی با به کارگماشتن یک نظام کاملاً فراگیر در امور مشاوره و نظارت، امر مدیریت بر تمامی فعالیتهای زنجیرهی تأمین را اعمال میکند. بدین ترتیب مشتری با یک مراجعه، تمامی فرایند زنجیرهی تأمین را به خدمت میگیرد. در این نوع لجستیک، طرف چهارم در واقع پیمانکار کل محسوب میشود و چگونگی کار و فناوری را از ابتدا تا انتهای زنجیره در اختیار مشتری میگذارد.
بدین ترتیب لجستیک طرف چهارم با انعقاد قرارداد با چند شرکت طرف سوم، ضعف شرکتهای لجستیک طرف سوم را که صرفاٌ بخش محدودی از خدمات یک زنجیرهی تأمین را ارائه میکنند، جبران کرده و سراسر زنجیرهی تأمین، از ابتدا تا انتها را تحت پوشش قرار میدهند. ریسک اصلی اینست که شرکت کارفرما باید به طور بسیار نزدیک و تنگاتنگ با این مشاور لجستیکی کار کند و کل اطلاعات محرمانه را در اختیار شرکت مزبور قرار دهد. در مقابل، شرکت لجستیکی کل ریسک کار را میپذیرد و با حفظ مدیریت بی طرف (فاقد هر گونه منافع)، بازخورد انواعِ اطلاعات غیر تبعیضی، راههای افزایش بازدهی و صرفه را در اختیار مشتری قرار میدهد. لجستیک طرف چهارم که به عنوان تأمین کنندهی لجستیکی پیشرو شناخته میشود، معمولاً در قالب تعداد زیادی از شرکتهای مشاورهای هر یک برای یک نوع زنجیرههای تأمین فعالیت میکنند.
لجستیک طرف پنجم (5PL )- بر خلاف لجستیک طرف چهارم که فقط در یک زنجیرهی تأمین خاص و با یک کارفرمای بزرگ کار میکند، دارای چندین مشتری بزرگ است. در این حالت یک زنجیرهی تأمین خاص به شبکهی تأمین تحول مییابد. فعالیت آنها بر پایههای ( e-commerce , e- business ) بنا شده است، بنابراین به نسبت سایر لجستیکها، بهترین خدمات با کمترین هزینه ها را ارائه میدهند. این شرکتها تمامی کسب و کارشان از ابتدا تا انتها، صرفاً بر پایهی الکترونیکی است و با تعداد زیادی شرکت لجستیکی طرف سوم یا تعداد کمتری لجستیک طرف چهارم کار میکنند. ریسک کار کردن با شرکتهای طرف پنجم اینست که آنها ممکن است با چندین شرکت رقیب نیز همکاری کنند و عدم محرمانگی مابین کارفرما و شرکت طرف پنجم، ممکن است ناخواسته به درز اطلاعات منجر شود که این موضوع برای سرنوشت شرکتها بسیار خطرناک است.
انواع لجستیک بر حسب اندازه و وسعت
در جهان امروزین، مفهوم لجستیک و روابط بین عوامل ذیربط به تدریج توسعه یافته است. هم اکنون انواع فضاهای لجستیکی در وسعت و اندازههای پارک، بندر خشک، دهکده، مرکز، هاب و شهر وجود دارند که هر کدام خصوصیات ویژهی خود را دارند. این فضاهای لجستیکی نه تنها به عنوان حلقههای اتصال شیوههای مختلف حملونقل، بلکه در نقش رابط بین تولید، خدمات، حملونقل، نظام توزیع، ارتباطات نرمافزاری و غیره عمل میکنند.
در تصویر زیر، انواع پایانهی بندری (کانتینری دریایی، هاب واسطهای و پایانهی دوبهای)، پایانههای ریلی ( اسکلهای و نزدیک اسکلهای، پایانهی میانوجهی، مرکز بارگیری و پایانهی اقماری) و مراکز توزیع (جابجایی کالا یا کانتینر از دریایی به زمینی، از بندرگاه به بندر خشک و از بارانداز به انبار) نشان داده شده است.
مبحث دیگر موضوع خوشههای لجستیکی یا تجمیع فعالیتهای لجستیکی در یک محدودهی جغرافیایی است که معمولاً در قالب یک شهرک تمام عیار ایجاد میشود. هر خوشهای شامل سه گروه اصلی کسبوکار میباشد. گروه اول شرکتهای حملونقلی، فورواردری، خدمات لجستیک طرف سوم (3PL) است.
گروه دوم از شرکتهایی تشکیل شده که فعالیتها آنها نیازمند عملیات لجستیکی نظیر توزیع و انبارداری و همچنین تولیدکنندگان مونتاژی سبک میباشد.
گروه سوم شامل شرکتهایی است که خدمات مکمل به شرکتهای لجستیکی ارائه میدهند (مانند نگهداری و تعمیرات، فناوری اطلاعات، خدمات حقوقی و غیره).
دسترسی به چند شیوهی مختلف حملونقل، انبارها و بار اندازها، کارگاهها و سولههای فعالیت، خدمات گمرکی، بانکی و اداری مختلف، خدمات رفاهی از ملزومات اولیهی چنین خوشه هایی است. نزدیکی مجموعهای از کسب و کارهای مرتبط در کنار یکدیگر، ضمن کاهش زمان انجام خدمات، هزینههای جانبی را هم به طرز چشمگیری تنزل میدهد. هر خوشهی لجستیکی ممکن است از چندین مرکز لجستیک تشکیل شود. بدین معنی که رابطهی بین چنین خوشههایی به گونهای تنظیم میشود که برای ایجاد امکان کنترلهای گمرگی، به اجبار دارای حصارکشیهای مطمئن با دو درب ورود و خروج مستقل تحت نظر گمرک میباشند.
در ایران نیز تعدادی از این سیستمهای لجستیکی در اندازههای سرزمینی متفاوت وجود دارند. ولی به دلیل اینکه هنوز مجموعه کارکردهای به هم مرتبط شامل شیوههای مختلف حملونقلی بهم پیوسته، خدمات گوناگون دارای ارزش افزوده، نظامهای پیشرفتهی نرمافزاری و MIS، به طور پیشرفته شکل نگرفته است، کشور ایران در ابتدای این راه قرار دارد. موضوع اصلی اینست که نه تنها شیوههای مختلف حملونقل و سایر خدمات به لحاظ سرعت، کیفیت و بهای تمام شدهی خدمات از رتبهی چندان رضایت بخشی برخوردار نیستند، بلکه حلقههای اتصال مجموعههای تشکیل دهندهی لجستیکی نیز فاقد قوت قابل قبول میباشند
برای آنکه بتوان به بررسی وضعیت جامع حملونقل پرداخت، به ناچار میبایست مقدمتاً نسبت به معرفی اجمالی امر لجستیک اقدام نمود. مبحث لجستیک بسیار فراتر از حملونقل است. بنابراین برای آشنایی عدهی اندکی که این گونه مباحث آن را دنبال نمی نمایند و به خوبی بر نوع ارتباط لجستیک با حملونقل (به ویژه ریلی) واقف نیستند، فقط به ذکر تعاریف آن اکتفا میشود.
در یک تعریف کلی، زنجیرهی تأمین شامل سازمانها، نیرویانسانی، فعالیتها، اطلاعات و منابع درگیر تأمین محصولات و خدمات به مشتریان است. زنجیرهی تأمین با زنجیرهی ارزش ارتباط نزدیکی دارد. مدیریت زنجیرهی تأمین و مهندسی زنجیرهی تأمین، در زمینهی امور برنامهریزی از طریق اعمال کنترل مؤثر پیش یا پس از کمبود کالا، خدمات و اطلاعات بین مبدأ و مقصد ذیربط مرتبط است. با این تعریف زنجیرهی تأمین بخش بزرگی از تجارت جهانی را در بر میگیرد.
کشورهای جهان سوم معمولاً در ابتدای زنجیرهی تأمین (صادرات کالاهای خام معدنی؛ محصولات کشاورزی و نیروی کارگری) و در انتهای زنجیرهی مزبور (نیروی کارگری در مونتاژ، بسته بندی و انبارداری، خرید کالاهای نهایی و عمدتاً مصرفی) مشارکت دارند. ارزش این دو بخش ابتدایی و انتهایی زنجیرهی تأمین، همواره توسط کشورهای ثروتمند ناچیز نگهداشته میشود و لذا سهم درآمدی بسیار کمی از زنجیرهی تأمین نصیب آنها میشود. برخی از کشورها نظیر کشورهای شرق آسیا، چین، دوبی و ترکیه به درایت توانستهاند این محدوده را بشکنند و سهم خود از زنجیرهی ارزش را افزایش دهند.
در تصویر زیر روابط مختلف زنجیرهی تأمین، سیستم لجستیک، حملونقل و ارزش افزوده در یک جدول کارکردی افقی و عمودی نشان داده شده است. برگردان ردیفهای این تصویر به شرح زیر است.
- مراحل متفاوت شامل مواد خام، ساخت صنعتی و مونتاژ، توزیع ، بازار.
- محلهای ذیربط شامل منطقهی دارای منابع اولیه، خوشهی صنعتی، دروازهی ورودی به کشور دیگر، ناحیهی کلان شهر.
- کانالهای توزیع در کشورِ دارای مواد خام، در سطح بین الملل و در کشور بازار هدف.
- شیوههای حمل شامل راهآهن، دریایی (تا کشور سازندهی محصول)، دریایی (تا کشور بازار مقصد)، جادهای بین شهری، جادهای درون شهری.
- واحد حمل شامل حمل فلهای، واحد حمل، بار کامل کامیون و خرده بار .
- انواع هزینه شامل هزینههای تأمین و تدارک، هزینههای تولید صنعتی، هزینههای توزیع، هزینههای خرده فروشی.
- ارزش افزوده شامل استخراج، تجمیع، انباشت، ساخت، مونتاژ، ایجاد تغییر بر حسب نظر مشتری، تحویل، فروش و خدمات پس از آن.
اما تصویر فوق به لحاظ عمودی بدین معنی است که ابتدا مواد خام در مناطقی از جهان استخراج، انباشت و انبار میشود و سپس به صورت فلهای با قطار باری به سمت دریا حمل میگردد. در این مرحله هزینهی تأمین و تدارک بالا و ارزش افزودهی مربوطه اندک است. پس از حمل به وسیلهی کشتی به منطقهی صنعتی، در آنجا مراحل فراوری، ساخت یا مونتاژ انجام میشود. در این مرحله هزینه بالا ولی ارزش افزوده نسبتاً متوسط است. در ادامه کالاهای آماده شده به وسیلهی کشتی به سمت کشورهای مختلف توزیع میشود. در هر کشور، حملونقل جادهای محصولات را به سمت مراکز و انبارهای عمده فروشی جابجا و سپس به سوی بازار خرده فروشی حمل میکند. مراحل آخر دارای هزینههای متوسط ولی ارزش افزودهی بسیار بالایی است. البته این فرایندها به صورت نمونه است و در همه جا دقیقاً بدین صورت تحقق نمی یابد.
در تصویر زیر روابط افقی و عمودی زنجیرهی ارزش به صورت زیر نشان داده شده است:
- وضعیت مکانی در سطح بین المللی (به سبب اختلاف هزینهی نهادهها و قابلیتهای بازار).
- کالاها در سطح تولید ( به سبب اختلاف در تواناییهای ساخت صنعتی).
- ارتباطات و جریانها شبکهای (به واسطهی اختلاف در بازدهی توزیع)
ردیف آخر حاکی از آن است که “ارزش” سه زنجیرهی مزبور (مکان بینالمللی، کالاهای منطقهای و ارتباطات جهانی) که به سمت بازار نهایی سوق داده میشود، به تدریج ازدیاد مییابد.
لجستیک
لجستیک یک صنعت جهانی 3.4 تریلیون دلاریست. بر اساس یک تعریف جامع، لجستیک به معنی مدیریت چیزهایی است که بین نقطهی مبدأ (تأمین کننده) و نقطهی مقصد (مصرف کننده) جریان دارد و به واسطهی آن، درخواستهای مشتریان یا شرکتها تأمین میشود. لجستیک شامل کالا و مواد، تجهیزات، نهادهها، غذا و سایر مواد مصرفی است. لجستیکِ موارد فیزیکی، معمولاً با موضوعات ادارهی مواد و محصولات، بسته بندی، انبارداری، حملونقل، تخلیه و بارگیری، فراوری بارها و حفاظت در گیر است. ضمن اینکه تجمیع جریان اطلاعات، راهبری امور گردآوری، پردازش، تحلیل و بهره گیری از آنها نیز از جمله وظایف تیم لجستیکی است. بدین ترتیب امر لجستیک، بخش بزرگی از زنجیرهی تأمین را در بر میگیرد.
در نمودار زیر (که به نمودار خندان معروف است) میزان ارزش افزودهی سه مرحلهی طراحی مفهومی (شامل تحقیق و توسعه، طراحی و برندینگ، تأمین و تدارکات)، ساخت (تولید صنعتی) و لجستیک (توزیع، بازاریابی و فروش و خدمات پس از آن) نشان داده است. به دلیل هزینههای سنگین متقبل شده در هر مرحله (به ویژه در دورهی ساخت) و همچنین رقابتهای بسیار نزدیک بین المللی در مراحل اول و سوم، ارزش افزودهی بخش طراحی مفهومی (بخش نامحسوس) به تدریج در فرایندهای طراحی و برندینگ و تأمین و تدارکات تنزل میکند تا اینکه در مرحلهی ساخت (بخش محسوس) به کمترین مقدار میرسد. ولی در فرایند لجستیک (بخش نامحسوس) ارزش افزوده به تدریج ازدیاد مییابد تا در مرحله فروش و ارائهی خدمات به بازار، به اوج خود باز میگردد.
در تصویر زیر، چارچوب لازم برای پارک لجستیکی مرتبط با حمل چند وجهیِ کارآمد، نشان داده شده است. این چارچوب در قالب یک چرخهی بهم پیوسته از عوامل مؤثر مختلف (که شامل حملونقل انبوه باری و حمل چندوجهی با بارنامه سراسری نیز میشود)، طراحی شده است.
** نمودارهای ذکر شده در متن فوق در زیر این مطلب جهت مطالعه قرار داده شده ند **
در برنامههای پنجسالهی توسعه، اولاً تقاضای بار (به ویژه معدنی) و مسافر (گردشگری) داخلی، مسائل لجستیکی، دالانهای ترانزیت و ترانزیتی بینالمللی به دقت مورد توجه قرار نمی گیرند. ثانیاً برخی از اهداف مصوب نیز فاقد شاخصهای کمی و زمانبندی اجرایی بوده و لذا قابلاندازه گیری مقادیر پیشرفت در طول زمان نیستند. میزان پیشرفت مواردی هم که دارای شاخصهای کمی میباشند، عموماً فاقد زمانبندی دقیق اجرایی هستند یا اینکه در نهایت از طرف دستگاههای ناظر پیگیری نمی شوند. بدین ترتیب مدیران راهآهن تقریباً به برنامههای مصوب وقعی ننهاده و در صورت طرح هرگونه پرسش، مشکل را به کمبود بودجه تخصیص یافته مرتبط میکنند.
شاید دلیل اصلی کم عنایتی مدیران ارشد راهآهن به آیندهی این زیربخش، تمرکز بیش از حد به امور ترابری و جاری است که آنان را از فکرکردن بر روی اهداف بلند مدت و مسائل راهبردی دور میکند. چنانچه مدیران راهآهن کل ترابری ریلی را به بخشخصوصی واگذار کنند و ساختار راهآهن تحول یابد، آنگاه میتوان بخش توسعهی خطوط ریلی را از شرکت ساخت و توسعهی زیربناهای کشور منفک کرده و به آن منتقل نمود. در این صورت سطح کارآیی راهآهن جهش خوبی را شاهد خواهد بود.با توجه به شرایط موجود کشود، راهآهن برای توسعهی ظرفیتهای شبکهی خود، “باید” به جای تکیه بر منابع عمومی، به رویکرد جذب منابع بخشخصوصی معطوف شود. تقریباً طی سه برنامهی پنجسالهی اخیر، عمده سرمایهگذاریهای انجام شده از سوی بخش خصوصی، در زمینهی خرید ناوگان ریلی بوده است. با وجود ارائهی پیشنهادهای متعدد بابت انجام سرمایهگذاریهای هنگفت در زمینههای مختلف، هنوز راهآهن نتوانسته نسبت به جذب سرمایههای قابل توجه از طریق O.T یا سایر روشهای مشابه اقدام مؤثری انجام دهد.
سرمایهگذاریهای انجام شده از محل منابع عمومی به سبب تعدد زیاد آنها (320 طرح احداث خطوط جدید که یک سوم آنها حتی دارای پیشرفتی کمتر از 20 درصد هستند)، به نازل شدن میزان تخصیص اعتبار سالانه بابت هر طرح و لذا طولانی شدن مدت اجرای همهی آنها منجر میگردد. مضافاً اینکه، انتخابهای نابجای طرحها به سبب اعمال فشارهای برونسازمانی، موجب میشود که عمدهی آنها پس از افتتاح، از بازدهی و اثربخشی اندکی برخوردار باشند. برخی از آنها طی دهههای متمادی پس از راهاندازی، درآمدهای بسیارکمتری نسبت به هزینههای استهلاک، نگهداری و بهرهبرداریدارند و بر افزایش تعرفههای حمل ریلی آثار منفی باقی میگذارند. در اینجا به چند روش متفاوت برای به تصویب رساندن تعداد زیاد طرحهای بی (یا کم) فایده اشاره میشود:
یکی از شگردهای مسئولین استانی در گنجاندن یک پروژهی ریلی کم فایده با ابعاد محلی به عنوان یک طرح ملی اینست که ابتدا با اعمال فشار، پروژهی محلی مزبور را صرفاً برای انجام مطالعات به وزارت راه و شهر سازی و سازمان برنامه و بودجه میقبولانند و در پیوستهای مطالعاتی بودجه قرار میدهند. ولی در حالی که هنوز مرحلهی دوم مطالعات (برای تهیه نقشهها و محاسبات، تعیین مسیر دقیق، حجم عملیات شامل ساختمانی، خاکی و سازهها و هم چنین برآورد میزان سرمایهگذاری لازم) شروع نشده، مسئولین مزبور با تخصیص اعتبارات استانی، پروژه را شروع میکنند. پس از تکمیل مطالعات و معلوم شدن عدم توجیه اقتصادی کافی اکثر آنها، با کمک گروهی از مسئولین اهل آن منطقه اما مقیم مرکز، و همچنین نمایندگان مجلس و غیره، سازمان برنامه و بودجه را مجبور میکنند که پس از چندی، پروژهی هزینه شده را تصویب نموده و برای آن ردیف بودجه مشخص کند. اینکار مجوز رسمی را در اختیار آنان قرار میدهد تا همه ساله از طریق رسانههای مختلف برای اخذ تخصیص بیشتر بودجه فشار وارد آورند. هیچ سازوکاری برای جلوگیری از این گونه مداخلات مخرب در امر عمران ملی شناخته و اعمال نگردیده است.
روش دیگر چسباندن یک طرح جدید کم بازده به طرح مصوب موجود است. با این کار بدون اینکه مراحل سخت توجیه فنی- اقتصادی یک طرح جدید تهیه شود و کارشناسان و مسئولین متعددی راضی به تأیید آن طرح کم بازده شوند، فقط با تغییر نام طرح مصوب موجود، از بودجهی تخصیصی سالانهی آن استفاده میکنند. اینکار به سادگی در سازمان برنامه و بودجه یا کمیسیونهای عمران و بودجه مجلس قابل انجام است. به عنوان مثال یک طرح مناسب مصوب به نام گلگهر- شیراز وجود داشته است. به مرور زمان چندین طرح مجزا و بزرگ و بسیار کم بازده اقتصادی به نام آن افزوده شده است. هم اکنون نام فعلی آن “احداث راهآهن گلگهر – نيريز-استهبان – فسا – شيراز و آنتني داراب و جهرم، داراب-زادمحمود و لار – زادمحمود” است. طرح اصلی به دلیل کنده شدن بخش مهمی از بودجهی سالانهی آن، پیشرفت فیزیکی چندانی ندارد.
سادهکردنفرایند مطالعات فنی- اقتصادی طرحها در شرکت ساخت و توسعهی زیربناهای کشور در یک دههی قبل، راه را برای به تصویب رساندن طرحهای کم فایده هموار کرده است. بهبود این فرایند علمی میبایست در دستور کار وزارتخانهی متبوع قرار گیرد.
از طرف دیگر سازمان برنامه و بودجه باید برای تصویب هر طرح فقط “منافع مالی” (سود و زیان در دوران بهرهبرداریناشی از سرمایهگذاری) را برای تصویب آن مورد بررسی قرار دهد. به دیگر سخن، نمیبایستی به هنگام تصویب طرح، “منافع اقتصادی” (شامل هزینههای ملی در زمینههای کم کردن میزان مصرف سوخت و قطعات، تصادفات و آلودگیها ) را ملاک توجیه شدن آن محسوب کند. در این صورت راه برای ورود طرحهای کم (یا بی) فایده به فهرست طرحهای مصوب نسبتاً بسته میشود. البته سازمان برنامه و بودجه میتواند “منافع اقتصادی” راهآهن را کلاً محاسبه و به هنگام تأمین بودجه به کل طرحهای زیربخش ریلی اختصاص دهد.
روش جدیدی که طی یک دههی اخیر باب گردیده است، درج مستقیم یک طرح کاملاً جدید و عموماً غیر قابل توجیه که حتی مطالعات فنی- اقتصادی آنها انجام نشده، در قانون بودجهی سالانه است. اینکار با اعمال نفوذ مجموعهای از نمایندگان مجلس صورت میپذیرد. تقریباً یک دوجین طرح بدین طریق در فهرست طرحهای دارای ردیف بودجه منظور گردیدهاند که طرحهای همدان- سنندج یا رودهن- لاریجان- آمل از آن جملهاند. مثلاً مقاومت کارشناسان وزارت راه و شهرسازی و سازمان برنامه و بودجه برای جلوگیری از ورود طرح آنتنی بسیار پرهزینهی رودهن- لاریجان- آمل به طول 136 کیلومتر در منطقهی کوهستانی با 78 کیلومتر تونل و 5 کیلومتر پل و نیاز به سرمایهگذاری دست کم 78 هزار میلیارد ریال کاملاً بی نتیجه بوده است.
گاهی اعمال نفوذ فقط یک فرد قدرتمند نیز برای تصویب رساندن طرحهای کاملاً بی فایده کفایت میکند. طرحهای هفت تپه – شوشتر و یزد- اقلید فقط بر مبنای اصرار صرفاً یک نفر به تصویب رسیده و بودجه گرفتهاند. هفت تپه- شوشتر پس از ساخته شدن فعلاً بلااستفاده باقی مانده و مستهلک میشود. مسیر یزد- اقلید که در موقع تصویب آن، هیچ فایده اقتصادی به جز کوتاهترکردن راه زوار مردم شیراز برایش متصور نبود، هم اکنون مراحل پایانی ساخت را طی میکند. خوشبختانه اخیراً در نزدیکی این مسیر معادنی کشف و احتمالاً فعال شوند.
یکی ار دستاویزهای اصلی در تصویب طرحها، مقاوله نامهها، معاهدات، تفاهم نامهها و مصوبات مجامع بینالمللی در احداث دالانهای ترانزیتی ریلی بین الدول است. طرفداران احداث یک طرح با این استدلال که ایران در راستای انجام تعهدات خود باید فلان مسیر را احداث کند، سعی میکنند که به اهدف خود نائل شوند. در حالیکه این گونه مصوبات و معاهدات، توصیههایی بیش نیستند و جنبهی اجبار ندارد. کما اینکه راهآهن کرمان- زاهدان بر همین مبنا و با فرض بارهای بسیار زیاد کشورهای عضو آسه آن و هند به سمت پاکستان، ایران، ترکیه و اروپا احداث شده است. ولی در واقع نه تنها هیچ باری وجود نداشته، بلکه کشورهای طرف مقابل یعنی هند در بارهی احداث خط مربوطه و پاکستان در بازسازی محور تفتان- کویته همواره طفره رفتهاند.
در مطالعات مرحله اول و دوم برای توجیهکردنطرح، در برابر نشان دادن تقاضای “آرمانی”، از اعلام بسیاری از نیازهای اساسی طرح برای سرمایهگذاری صرفنظر میشود. اما در مواقعی که قرارداد با طرف خارجی بسته میشود، طرح به صورت یک مجموعه (گلوبال) دیده میشود و در نتیجه حجم سرمایهگذاریهای واقعی نشان داده میشود.
اما این مطلب (نمایان گشتن نبود توجیه اقتصادی آن طرح) نه تنها موجب متوقف شدن فرایند تصویب نمی شود، بلکه با استناد به تفاهم نامهی مزبور با طرف خارجی (که با وام یا فاینانس همراه است)، فرایندهای تصویب طرح یکی پس از دیگری به سادگی طی میشود.
در یک کلام، برای تعیین نیازهای واقعی این زیربخش واپس نگهداشته شده، صدای کارشناسان اصلی راهآهن در پس صدای کارنشناسان و قدرتمندان شنیده نمی شود و بخشی ازمنابع عمومی اثر بخشی و بازدهی کافی در بر ندارد. بهترین روش برای حل این معضل بزرگ راهآهن که تقریباً طی دو دههی اخیر عارض گردیده به شرح زیر پیشنهاد میشود:
- اولویت بندی طرحها بر حسب هزینه- فایده آنها در برنامهی پنجسالهی بعدی (فارغ از محل منابعی که دریافت میکنند).
- در اولویت بندی طرحها، علاوه بر معیار هزینه- فایده، باید تمامی آنها با یکدیگر مقایسه شده و بهترینها برگزیده شوند.
- تجمیع منابع (عمومی و تسهیلات).
- اختصاص بودجه به فهرست طرحها با فرض اتمام موارد اولویت دار حداکثرطی 5 سال.
- با اتمام هر طرح، طرح بعدی وارد فهرست قابل تخصیص میشود.
در این راستا دو شرط باید در نظر گرفته شود:
- طرحهای نیمه تمامی که به لحاظ اجرایی حداکثر یکسال دیگر به مرحلهی افتتاح میرسند، در فهرست اولویتها قرار داده شوند.
- پرداخت مطالبات طرحهای کنار گذاشته شده در اولویت قرار گیرد.
- بابت رفع کمبودهای بسیار لازم اجرایی تمامی طرحهای راهاندازی شدهی قبلی نیز به تدریج اعتبار تخصیص داده شود.
در هر حال، در این نوشتار، پیشنهادهای سرمایهگذاری که متعاقباً ارائه میگردد، با فرض ایجاد تغییرات اساسی در رویکردهای راهبردی یاد شدهی بالا میباشد.
بررسی وضعیت ظرفیتهای ترانزیت موجود با این فرض صورت میگیرد که شرایط تحریم و همچنین بحران اخیر کرونا در ایران وجود نداشته باشد. زیرا در حال حاضر این تحریمها تمامی شرکتها را ملزم میکند که با شرکتهای تحت تحریم رابطهی اقتصادی نداشته باشند، در غیر این صورت خود نیز مشمول تحریم واقع میشوند. فهرست بلند بالایی از این شرکتهای تحریم شده توسط آمریکا در اختیار کلیهی دولتها و شرکتهای بینالمللی بزرگ تا کوچک قرار داده شده است. با وجود این تحریمهای سخت، هیچ یک از دولتها و شرکتهای بینالمللی تمایل ندارند که مشمول تحریمهای طولانی مدت شده و منافع خود را فدای سودهای مقطعی کنند.
از دیگر مشکلات همیشگی راهآهن، در ارتباط با بنادر کشور است. با وجود قرارداشتن دو شیوهی حملونقل در یک وزارتخانهی مشترک، مشکلات راهآهن در رابطهی با بنادر ایران زیاد است:
-
- اکثر اسکلههای بنادر ایران با محوریت کامیون و تریلر طراحی شدهاند. برای انتقال مستقیم کالاهای کشتی به قطار، کوششهای 40 ساله به نتیجهی مطلوبی نرسیده است. بنابراین هم اکنون فرایندهای سه گانه ی: تخلیهی بار از کشتی به کامیون یا تریلر، حمل به انبار یا بارانداز و توقف چند روزه در آنجا، سپس بارگیری مجدد به قطار، بسیار وقت گیر و پرهزینه است.
- از دلایل عدم تمایل سازمان بنادر برای رفع این مشکل، موضوع درآمدزایی انبارداری است. زیرا یکی از مهمترین منابع در آمدی بنادر ایران، عمدتاً بر انبارداری متمرکز است. بنابراین تمایل زیادی وجود دارد که به هر ترتیب بارها تا حد ممکن در انبارها و باراندازها متوقف باقی بمانند. در بنادر کشورهای پیشرفته، تعرفههای حاصل از انبارداری و تخلیهوبارگیری برای سازمانهای ذیربط بسیاراندک تنظیم شده تا بنادر بیشتر به درآمدهای حاصل از افزایش تعداد کشتیهای پهلو گرفته در بنادر توجه نمایند.
- بعضی از بنادر ایران برای تخلیهوبارگیری محمولات ترانزیتی ریلی مهیا نیستند و راهآهن ترانزیت در رقابت با حمل جادهای با معضلات بیشتری روبروست. ضمن اینکه بنادر شمالی ایران فاقد شناورهای لازم (اعم از ملکی یا استیجاری) برای انجام کشتیرانی مورد نیاز بازرگانان کشور در پهنهی این دریاچهی بزرگ هستند.
- مراحل دیوانسالاری در گمرکات ایران بسیار سخت و طولانی است. تعداد گمرکات، کارکنان مربوطه و شیفتهای کاری به نسبت حجم حملونقل به ویژه ترانزیتی محدود است. گمرکات کشور از انعطاف پذیری کمی برخوردار است و در آن الزامات مربوط به نظامهای پیشرفتهی لجستیکی و ترانزیتی به رسمیت شناخته نمیشود. ضمن اینکه اکثر گمرکات به دستگاههای پیشرفته پرتونگاری برای مشاهده و کنترل محمولات درون کانتینرها و وسایل نقلیه (تریلر یا واگن)، مجهز نمی باشند.
راهآهن ایران فاقد ظرفیتهای لازم برای حمل بارهای انبوه ترانزیتی است:
-
- کمبود تجهیزات تخلیهوبارگیری در مبادی و مقاصد بار، یکی از گلوگاههای مهم حملونقل ریلی است. ضمن اینکه برای سرمایهگذاری در این امور، موانع بزرگی سد راه مشارکت بخشخصوصی است.
- اصولاً امر ترانزیت در جهان به سمت کانتینری شدن حرکت میکند. واگنهای موجود راهآهن برای حمل کانتینرها طراحی نشدهاند. تعداد واگنهای قابل اختصاص به این امر نیز بسیاراندک است.
- در شرایط غیر تحریمی و غیر کرونایی، ظرفیت تعدادی از خطوط ترانزیت موجود حتی تکافوی نیازهای داخلی را هم نمی دهد. تنها دالان ترانزیتی شمالی- جنوبی ریلی، یعنی سرخس- بندرعباس نیز پس از اتصال شبکه ریلی به معادن سنگان، فاقد ظرفیت کافی ترانزیتی شده است.
- در بسیاری از نقاطی که به طور بالقوه تقاضای حمل ترانزیتی وجود دارد، اصولاً شبکهی ریلی به دالانهای ترانزیتی بینالمللی متصل نیست.
- اغلب مسئولین راهآهن حسب سابقهی تاریخی، دیدگاههای تک بعدی اداری- فنی دارند و توجه چندانی به بازرگانی خارجی نمینمایند. ضمن اینکه در امر احداث خطوط جدید یا دوخطهکردنخطوط موجود، به جای توسعهی دالانهای ترانزیتی بینالمللی و بهبود ظرفیتهای لجستیکی، به رفع فشارهای سیاسی میاندیشند.
- تعرفههای حمل ریلی به تناسب دالانهای ترانزیتی رقیب، انعطاف کافی نداشته و به موقع تنظیم نمیگردد.
با توجه به موارد فوق، به نظر میرسد که راهآهن ایران حتی پس از رفع تحریمها و گذر از بحران کرونا نیز هیچگونه فرصت رقابتی برای حضور موفق در حوزهی ترانزیت بینالمللی ندارد. برای ورود به این صحنهی پیچیده، باید اصلاحات گستردهای در همهی ابعاد سخت افزاری و نرم افزاری صورت پذیرد. چند دههی قبل چنین انگاشته میشد که کشورهای تازه مستقل شدهی شمالی ایران ترانزیت که به آبهای آزاد راهی ندارند، وابستگی زیادی به سایرین خواهند داشت. اما با توجه به سیر تحولات گستردهی سیاسی- جغرافیایی دو دههی اخیر، امروزه آنها با انجام سیاستهای راهبردی توانستهاند در حوزهی تجارت بینالملل از موقعیت مستحکمتری نسبت به سایر کشورها برخوردار شوند. امروزه بسیاری از آنها قادر شده خود را در مسیر دالانهای ترانزیتی شرقی- غربی بینالمللی متصل کنندهی بازارهای چین و اروپا قرار دهند.
خاطر نشان میسازد مدیران کشور روسیه با وجود تحمل برخی از تحریمهای اعمال شده از سوی کشورهای غربی، هیچگاه ناامید نشده اند. آنها برای فعالکردن و توسعهی راهآهن سراسری خود به عنوان یک دالانهای ترانزیتی بینالمللی و مشارکت گسترده در امر بازرگانی جهانی از طریق انتقال کالاهای ترانزیتی بین دو بازار بزرگ اروپا و شرق آسیا را امری راهبردی میانگارند و طی بیست ترانزیت سال گذشته در این رابطه سرمایه گذاریهای زیادی کرده و اقدامات گستردهای را به عمل آوردهاند. بهبود بازرگانی خارجی، اصلاحات بوروکراتیک و سرمایهگذاریهای مداوم موجب کاهش مستمر مدت و تعرفههای حمل ریلی و افزایش ظرفیتها و گستردگی نوع محمولات شده است.
موضوع مهم اینست که آیا چنین دالانهای ترانزیتی بینالمللی ترانزیت از اهمیت اقتصادی- سیاسی کافی برخوردارند یا خیر؟ اگر برخوردارند، چرا رفع گلوگاهها و احداث قسمتهای ساخته نشدهی ذیربط هرگز جزء اولویتهای بالای راهآهن ایران قرار نگرفته است؟ شاید دلیل آن را باید در اهداف توسعه شبکهی ریلی ایران جستجو نمود که احتمالاً درست تعریف نگردیدهاند.